English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (7593 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dumpish U اشغال وار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dump U اشغال
engrossed U کاملا اشغال شده
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
rack U توری مشبک اشغال گیر
rack U اشغال گیر
racked U توری مشبک اشغال گیر
racked U اشغال گیر
racks U توری مشبک اشغال گیر
racks U اشغال گیر
wracked U توری مشبک اشغال گیر
wracked U اشغال گیر
wracks U توری مشبک اشغال گیر
wracks U اشغال گیر
busied U اشغال
busied U خط تلفن اشغال است
busier U اشغال
busier U خط تلفن اشغال است
busies U اشغال
busies U خط تلفن اشغال است
busiest U اشغال
busiest U خط تلفن اشغال است
busy U اشغال
busy U خط تلفن اشغال است
busying U اشغال
busying U خط تلفن اشغال است
refuse U اشغال
refused U اشغال
refuses U اشغال
refusing U اشغال
waste U اشغال
waste U اشغال زباله
wastes U اشغال
wastes U اشغال زباله
junk U اشغال
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
concentrate U ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrates U ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrating U ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
run off U اشغال
run-off U اشغال
run-offs U اشغال
garbage U اشغال خاکروبه
garbage U اشغال
LSD U رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
rubbish U اشغال
occupation U اشغال تصرف
occupation U اشغال
occupation U اشغال کردن
occupations U اشغال تصرف
occupations U اشغال
occupations U اشغال کردن
occupied U اشغال شده
vacant U اشغال نشده
occupier U اشغال کننده
occupiers U اشغال کننده
unoccupied U اشغال نشده
litter U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litter U زاییدن اشغال پاشیدن
litter U اشغال
littered U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littered U زاییدن اشغال پاشیدن
littered U اشغال
littering U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littering U زاییدن اشغال پاشیدن
littering U اشغال
litters U محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litters U زاییدن اشغال پاشیدن
litters U اشغال
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
tot U اشغال
tots U اشغال
preoccupation U اشغال قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
swill U اشغال
swilled U اشغال
swilling U اشغال
swills U اشغال
untenable U اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
action U اشغال نیروهای جنگی
actions U اشغال نیروهای جنگی
occupies U اشغال کردن
occupy U اشغال کردن
occupying U اشغال کردن
sliver U اشغال
scavenge U در اشغال کاوش کردن
scavenged U در اشغال کاوش کردن
scavenges U در اشغال کاوش کردن
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
Other Matches
draff U اشغال
cultch U اشغال
culch U اشغال
kitchen stuff U اشغال
riffraff U اشغال
occupancy U اشغال
inhabitancy U اشغال
paltry U اشغال
offal U اشغال
scraps U اشغال
scrapping U اشغال
scrapped U اشغال
scrap U اشغال
slither U اشغال
slithered U اشغال
slithering U اشغال
trash U اشغال
trashed U اشغال
trashing U اشغال
trashes U اشغال
slithers U اشغال
soilage U اشغال
throw away U اشغال
pig's wash U اشغال
paultry U اشغال
occuration U اشغال
raff U اشغال
slopping U اشغال خوری
wastebasket U اشغال دان
ashcans U اشغال دان
ashcan U اشغال دان
wastebaskets U اشغال دان
slop U اشغال خوری
slopped U اشغال خوری
tenure U نگهداری اشغال
to fill up U اشغال کردن
dreg U ته نشین اشغال
dump bucket U سطل اشغال
fill up U اشغال کردن
rag picker U اشغال برچین
grub street U اشغال گذرنویسندگان
hold back U اشغال کننده
indwell U اشغال کردن
pigwash U بساب اشغال
offscourings U اشغال کثافت
busy signal U علامت اشغال
ashpit U پیت اشغال
seizures U اشغال هدف
tenantless U اشغال نشده
take up U اشغال کردن
seizure U اشغال هدف
stinkpot U اشغال دان
laystall U اشغال دان
occupancy U اشغال کننده
to take up U اشغال کردن
occupant U اشغال کننده
occupants U اشغال کننده
occupation of position U اشغال موضع
wrack U اشغال سبزی
army of occupation U نیروی اشغال کننده
slop pail U سطل اشغال دان
bare base U پایگاه اشغال نشده
rubbishing U پراز اشغال یا کثا فت
jakes U اشغال درهم ریخته
military occupation U اشغال نظامی یک منطقه
occupied territory U سرزمین اشغال شده
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation of position U اشغال موضع کردن
occupied territory U منطقه اشغال شده
trashed U بصورت اشغال در اوردن
slag U اشغال تفاله گرفتن از
trashing U بصورت اشغال در اوردن
trashes U بصورت اشغال در اوردن
trash U بصورت اشغال در اوردن
occupancy U سکونت اشغال مال
holders U گیرنده اشغال کننده
holder U گیرنده اشغال کننده
debris U اشغال روی هم ریخته
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
my time is occupied U وقتم اشغال شده است
incinerator U کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerators U کوره مخصوص سوزاندن اشغال
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
the house is occupied U خانه اشغال شده یا مسکون است
slop jar U سطل مخصوص فاضل اب اشغال دان
lowest unoccupied molecular orbital U پایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
end gatherer U کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
plenum U فضای اشغال شده بوسیله ماده
plenums U فضای اشغال شده بوسیله ماده
highest occupied molecular orbital U بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
worked U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
work U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
fleshing U تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
l.u.m.o U orbital unoccupiedmolecular lowestپایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
fanner U غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
work file U فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
homo U orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
screened U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
Huffman code U کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
potsdom agreement U موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
engross U جلب کردن اشغال کردن
paultry U چیز اشغال ونا چیز
dustbins U اشغال دانی زباله دانی
dustbin U اشغال دانی زباله دانی
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
paltry U چیز اشغال و نا چیز
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com